بزرگترین دشمن شما کیست؟ اصلا تا حالا به این موضوع فکر کردهاید؟ شاید فکر میکنید دشمنی ندارید اما باید رازی را به شما بگوییم: شما بزرگترین دشمن خودتان هستید. حالا 6 راهی که با خود دشمنی میکنید را در ادامه بخوانید .....
برای مدت طولانی من زندگی تک بعدی داشتم و فکر میکردم که فقط باید با روش خاصی زندگی کرد. سعی کردم اشتباهاتم را مرور کنم تا بفهمم چه عاملی سبب شده که موفق نشوم و فهمیدم که برای این که حس راحتی داشته باشم رویاهایم را فراموش کردهام. باورهایم را نادیده گرفته و خودم را از عشق و خوشبختی با ممانعت از دستیابی به آنها محروم ساختم. اما بعد از مدتی که گذشت و به زندگیام نگاه کردم با خود گفتم چرا زندگی این قدر پر از بدبختی است؟
واضح است که خودم را خیلی گم کرده بودم. سپس شروع کردم به تغییر دادن چیزهایی که در طول دهه قبل جزو عادتهای من به شمار میرفتند که منجر به مشاجراتی با همسرم شد. نهایتا در حالی که اشک میریخت به من گفت: "مارک تو خودت دشمن خودت هستی! خودت! ... همه چیز تقصیر خودت است. دیگر نمیتوانم تسکین تو باشم، اگر بخواهی میتوانی تغییر کنی اما لازم است که بخواهی و خواهش میکنم بخواه ...". و من پس از مدتها کشمکشهای درونی و مطالعات گسترده و حمایتهای بیدریغ همسرم و چند نفر از دوستان، نهایتا توانستم خودم را پیدا کنم.
من میخواهم تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم چون میدانم که شما نیز گاهی درگیریهایی با شیطان درونتان دارید. بعضی وقتها افکار ما و تصمیمهای همیشگی و روتین زندگی بزرگترین دشمن ما محسوب میشوند که باعث میشود من به شما یادآوری کنم که از آن برحذر باشید.
1) توقع رضایت همیشگی داشتن
در زندگی هیچ چیز ثابت و همیشگی نیست. همان طور که شادی مطلق وجود ندارد غم و اندوه مطلق نیز وجود ندارد. میتوان گفت که تغییر در حس و حال ما وجود دارد که به طور مداوم بین شادی و غم در نوسان است. در هر زمانی به این فکر میکنیم که بعدا چه میشود و چه حسی خواهیم داشت؛ نوعی مقایسه بین میزان رضایت مندی خود در زمانهای مختلف. در این مسیر، برخی از ما که حس غم و اندوه فراوانی داریم، پس از التیام آن میتوانیم به اوج شادی و لذت برسیم. به عبارت دیگر شادی و غم لازم و ملزوم یکدیگرند؛ یکی باعث تقویت دیگری میشود. انسانها باید بدبختی و بیچارگی را بشناسند تا قدر عافیت را بدانند.
نکته مهم تمرکز روی جنبههای خوب زندگی است. شاید شما همه لحظههای زندگیتان را آگاهانه سپری میکنید و شاید درک کرده باشید که همه خوشبختی که به دنبالش هستید را درهمان لحظه دارید. اگر حس میکنید که لحظهای که در آن هستید بهتر از آن چیزی است که میتوانست باشد، لذت شما بیش تر از حد و اندازه آن خواهد شد.
2) وسواس در بررسی خطاهای فردی
تصور کنید که در دوره دبیرستان به سر میبرید یک سال معدلتان الف، دو سال بعدی ب و سال بعد ج باشد. آیا شما روی داشتن معدل الف و یا ج زیاد فکر میکنید؟ آیا به خاطر معدل پایین خودتان را سرزنش میکنید؟ و یا در دورهای که معدلتان پایین بود روی علایق و تواناییهای شخصی خود تمرکز داشتید؟ من امیدوارم که متوجه ارزش طرز فکر دومی شده باشید.
هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید، به سه چیز مهم زندگی خود فکر کنید و زمانی که به بستر میروید که بخوابید ذهنتان را پر از فکرهای مثبت و کارهای کوچکی که در طول روز به خوبی از پسش بر آمدهاید کنید. موفقیتهای خود را آزمایش کنید. قدرت تفکر خود را به سمتی هدایت کنید که باعث به وجود آمدن تاثیرات مثبت در زندگی شود. با خود مرور کنید که چه کارهایی را و چرا اغلب خوب انجام میدهید و خواهید دید که به طور طبیعی راههایی را پیدا میکنید که کارهای دیگر را هم به درستی انجام دهید. مناسبترین روش برای لذت بردن از موفقیتهای زندگی این است که خود را به خاطر بیکفایتی در گذشته ملامت نکنید. اما در عوض، سعی کنید روی موفقیتهای فعلی مانور دهید.
3) داشتن زندگی روتین و مرده
رایجترین و مخربترین اعتیاد در جهان ترسیم یک نوع زندگی راحت و روتین است. چرا وقتی 400 کانال تلویزیونی داریم به دنبال فقط یک سبک زندگی هستید؟ شما مثل کامپیوتر نیستید که تراشه را روی برد نصب کرده و یک برنامه را اجرا کنید، زندگی چیز دیگری است. زندگی یعنی حیات. زندگی یعنی یادگیری و رشد با وجود هیجانات و استرسها.
زندگی پر از معماهاست؛ بعضی از آنها هیچگاه به جواب نمیرسند. این تمایلات ذهن جستجو گراست که به دنبال پاسخ میگردد و در میان ناشناختهها شجاعانه سیر میکند تا به جواب سوالات خود برسد و همین جستجوهاست که به زندگی معنا میبخشند. در نهایت، شما میتوانید بقیه زندگی خود را با حس تاسف در باره خود ادامه دهید و روال زندگی خود را با بیتحرکی سپری کرده و یا میتوانید همیشه از وجود شگفتیهای زندگی متعجب شوید و از خود به خاطر تلاش برای حل مشکلات تشکر کنید. همه این ها فقط به ذهن خودتان بستگی دارد. اولین گام مشخص این است که خود را متقاعد کنید که از محدوده زندگی روتین خود خارج شوید.
4) اعتقادات محدود کننده
شما از عقاید خود رنج نمیبرید. شما از بیاعتقادی خود رنج میبرید. اگر در خود هیچ امیدی حس نمیکنید، به این معنی نیست که هیچ امیدی وجود ندارد؛ فقط به این علت است که شما به وجود امید اعتقاد ندارید. از آنجایی که ذهن مسوول هدایت بدن است، نهایتا این ذهن است که باعث میشود رویایی به تحقق برسد و یا بالعکس. واقعیت زندگی شما بازتابی از اندیشه و تفکرات شماست و یکی از راههایی است که باعث میشود هرچه که بدان باور دارید اتفاق بیافتد. بعضی وقتها بهتر است آنچه را که فکر میکنید نمیتوانید انجامش دهید حداقل تلاشتان را بکنید و در نهایت متوجه میشوید که شما واقعا میتوانید. همه اینها از درون آغاز میشود. شما افکارتان را تنظیم میکنید و تنها کسی که میتواند سر پا نگهتان دارد، خود شما هستید.
5) مقاومت در برابر ریسک پذیری
عشق و خوشبختی با ریسک همراهند. ریسک پذیری یکی از مزایایی است که باعث میشود آغوشتان را به دنیای زیباییها و فرصتها باز کنید. ریسک پذیر بودن به معنی نقطه ضعف نشان دادن نیست، به معنی نشان دادن بخشهایی از وجودتان است که تا قبل از این آن را نادیده میگرفتید. به معنی روبرو شدن با دنیای بیرون با قلبی پذیرا و پر از صداقت است و گفتن این جمله به دنیا که: "من همین هستم. یا مرا همین گونه قبولم کن و یا ترکم کن".
خیلی سخت است که آگاهانه به دنبال خطر برویم. چرا؟ برای این که همراه با آسیبهایی است. اگر شما چهره واقعیتان را نشان دهید، این امکان وجود دارد که کسی شما را درک نکند و حتی پس بزند. ترس از چنین عواقبی آن قدر زیاد است که شما مجبورید برای محافظت از خود همیشه پشت نقاب مخفی شوید. اما دقیقا این تنها یک درد مداوم است که شما سعی میکنید از آن فرار کنید. از آنجایی که عشق و خوشبختی نیازمند ریسک پذیری هستند، اگر این ریسک را از خود دور کنید درواقع لذتهای زندگی را از خود دور کردهاید.
6) از دیگران انتظار زیادی داشتن
همیشه این ذهنیت با شما همراه است که کارها باید چگونه انجام شوند. این ذهنیت باعث میشود که از واقعیت دور بمانید و باعث میشود که از درک واقعی خوبیهای زندگی اجتناب کنید. راه حلش؟ ساده است. از توقعات خود کم کنید. قدر هر آنچه که دارید را بدانید. بهترینها را بخواهید اما توقعتان را کم کنید. شما مجبورید که با واقعیت به جای جنگیدن، کنار بیایید. اجازه ندهید که سطح انتظارات شما مانع دیدن خوبیها و اتفاقات زندگیتان شود. زمانی که از سطح توقعات خود از دیگران و چیزهای دیگر کم کنید، میتوانید از ماهیت واقعی آنها همان گونه که هستند لذت ببرید.
اکنون نوبت شماست، شما چگونه با خودتان دشمنی میکنید؟ به ما هم بگویید.